الیناالینا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

الینا دخترمون

روز های اخر تو دلی بودن!!

الینا کوچولوی مامان این روزا اخرین روزایی هست که شما تو دل مامان هستی باید کم کم بار و بندیلتو جمع کنی و بیای بیرون !!! نترس دخترکم اینجا ما منتظرتیم و کلی خودمونو اماده کردیم !! مامانی دیگه شب ها خوابش نمیبره همه فکرش شده دخترش !! باباتم صبح به صبح از حال وروز مامان  میپرسه میگه وقتش نشد!! مامان بزرگ مهربونتم هر شب که من میگم دلم، میگه پس باید منتظر باشیم هر ان ممکن بیاد  از بابا بزگتم که نگم هر روز وبلاگ نوه اش رو چک می کنه  می گه اوه چند نفر امروز اومدن !!  از بقیه هم که فقط اینو می گم که هر روز سراغ شما رو میگیرن نمونه اش هم دختر عمه گلت!! خلاصه اینکه دخترم یه یا علی بگو ...!! حالا از کارایی که مامان تو این نه ماه ...
19 شهريور 1391

همه کسانی که با تمام وجود دوستشون داریم!!!!!

دخترم  این دفعه که  برایت می نویسم  احساسم با همیشه فرق می کنه هر وقت می نوشتم فقط برای دل خودم بود گاهی وقت ها هم برای اینکه انگیزه پیدا کنم به چند نفر نشون میدادم ولی این دفعه فرق می کنه !! این بار اومدم بنویسم که از همه از ته قلبم ممنونم و واقعا خوشحالم که دخترم داره پا تو جایی میگذاره که این همه اطرافیانش دوستش دارند از همه اطرافیان و دوستانی که اومدن وبلاگ الینا جون رو دیدند متشکرم ! مطمینم با دعاهای شما دخترکم صحیح و سالم بدنیا میاد! ممنون از عمه جونت بخاطر اینکه ادرس وبلاگ شما رو به همه داد تا بیان و نظرای قشنگشونو برامون بنویسند! ممنون از همه فامیلای بابا که انقدر به ما لطف داشتن ممنون از دوستای گل خودم هم ...
12 شهريور 1391

سیسمونی تک دخترم

به اتاق الینا جون خوش اومدید بقیه عکس ها در ادامه مطلب   این حلقه قشنگ کار خاله مامان دستش درد نکنه      عزیزم اینم از اتاق شما         من و مامانی کلی خدا رو شکر کردیم که تونستیم بالاخره این رو تختی و پیدا کنیم   اینم کمد گردو کوچولو که همش زحمت مامانی گل و سلیقه ی یکی از خاله های خوبت     اینم کار دست مامان با کمک مامان بزرگش اینم وسایل بهداشتی خانم کوچمولو مامان اینم چرخ خیاطی ماما...
9 شهريور 1391

دخترم اول هفته 37

سلام الینا خانمم  امروز  یه روز خاص برام چون دیگه شما از این هفته به بعد میتونی هر روزی رو برای اومدن انتخاب کنی که بیای !   مامان من همیشه بهم می گفت هیچ وقت خاطرات بد رو هیچ جا ننویس تا یادت نمونه و از ذهنت پاک بشه ولی این یکی رو مینوسم چون اخرش زیباست پارسال یک اتفاقی دقیقا تو این روز افتاد که اگه کسی بهم میگفت سال دیگه این موقع یک دختر جیگر تو شکمت هست غصه نخور واقعا باورم نمیشد واین همش از لطف خدا بود و من فقط به اون ایمان اوردم وتوکلم زیاد تر شد!! قربونت برم خبر دیگه این که امروز با خاله مامان رفتیم کلی چیزی خریدیمبرای تزیینات اتاق شما !! دیشب بابا جونت کلی وقت گزاشت و شلف اتاقت رو چسبوند و کلی اتاقت رو با...
5 شهريور 1391
1